زندگی یعنی یک حباب ...

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

زندگی یعنی یک حباب ...
دانلود موسیقی انتخابی ادمین


آخرین نظرات
  • ۱۶ خرداد ۹۵، ۱۸:۳۶ - گروه فرهنگی صبح امید
    عالی

اوقات شرعی


۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۵خرداد

به نام خالق بی همتا اما همیشه تنها !

یه وقت هایی هست که آدم دوست داره خلوت کنه و با خودش یکه و تنها باشه، حصاری درست کنه از تنهایی خودش اما دلش طاقت نمیاره و سعی میکنه تو کوچه پس کوچه های دلش دنبال یکی بگرده و تا میتونه باهاش حرف بزنه. از غم هاش بگه از تنهایی و مشکلات و آرزو و خواسته هاش ، ازین که چرا الان دلش گرفته و چرا همش بهونه می گیره.با کسی که وقتی کنارش هست دیگه غم و غصه معنا نداره ، با کسی که شوق دیدنش رو حتی یک لحظه با هیچ چیز عوض نمیکنه کسی که میدونه وقتی کنارش هست باید ارزش ثانیه ثانیه رو بدونه، کسی که تو کوچه تنهاییت همیشه زیر پنجره اتاقت نشسته و با آرامش منتظر دیدنت هست، کسی که معنا خوشبختی رو با اون درک میکنی. اما دل آدم از تنهایی دوام نمیاره و میشکنه ! شکستنی که هر چند بی صداست اما حرف های زیادی داره برای گفتن. اینجا دیگه باید سکوت رو شکست و از خونه رویاها بزنی بیرون و بری تو کوچه واقعیت و فکر کنی.از اون جایی که آدم  اجتماعی هست و تو صحبت نیاز به شنیدن جواب حتی نمیدونم!! هم هست، سعی میکنی این رویای دل رو عملی کنی و خودت رو راحت.هی میگی حالم خوبه و من عالیم اما دلت یه حرف دیگه تا اینکه سعی میکنی دلت رو خالی کنی.توی لحظه ای که تنهاییت مثل یه میخ کوبیده میشه تو سرت،و در عین سادگی، تنهایت رو می سپاری به چشمات و چشمات اونا رو به نگین تبدیل میکنن و نقاب صورتت رو سیراب،نقابی که هر روز رو صورت مون میزنیم و آخر شب میزاریم جلوی آینه تنهایی.تو پیله تنهاییت داری خالی میشه از غم هات اما هنوز یه تبسم تلخی داری و هی وانمود میکنی خوبی ،اره من خوبم فقط یه وقت هایی دلم میسوزه فقط همین و کم کم اشکات تبدیل به عادتی میشن آرامش بخش اما شور...

یوسف طهرانی
۰۸خرداد



به نام رب مهدی لب گشایم

سرود غیبتش را می سرایم

سخن از غربت مهدی زهراست

سخن از بی وفایی من و ماست

 چه عجب ...



 همه با سلام آغاز میکنند ولی انگار آغاز آشنایی ما با خداحافظ بوده است.حتی یک لحظه قبل از رفتنت را در یاد هیچ کس نیست ...
 نمی دانم !!
نمی دانم وقتی زمان می گذرد سهمم از بی تو بودن بیشتر می شود یا به تو نزدیک تر می شوم؟ خدا کند به اندازه یک سلام وقت بماند !!!!!
کاش میشد ببینمت ...

عصر یک جمعه دلگیر  دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است

چرا آب به گلدان نرسیده است

چرا لحظه ی باران نرسیده است

به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است

به ایمان نرسیده است وهنوزم که هنوز است

غم عشق به پایان نرسیده است
یوسف طهرانی
۰۶خرداد




نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
یوسف طهرانی
۰۶خرداد


 حاج آقا دولابی در کتاب مصباح الهدی گفته اند که :
"هرجا خدا امتحانت کرد و یک خورده عقب رفتی غصه نخور. این امتحان لازم بود تا به ناقص بودن خود پی ببری. یک کمی تلاش می‌کنی جبران می‌شود. امتحان فضل خداست و برای رشد خلق نافع و لازم است."
همانطور که خوردن شراب حرام است خوردن غصه هم حرام است و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست...
اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم؟!!!
حربن یزید ریاحی اولین کسی بود که آب را به روی امام حسین (ع) بست و اولین کسی شد که خونش را برای او داد. عمر سعد اولین کسی بود که به امام (ع) نامه نوشت و دعوتش کرد و اولین کسی شد که تیر را به سمت او پرتاب کرد. کی می داند آخر کارش به کجا می رسد؟ دنیا دار ابتلاست. با هر امتحانی چهره ای از ما آشکار می شود، چهره ای که گاهی خودمان را شگفت زده می کند، چطور می شود در این دنیا بر کسی خرده گرفت و خود را ندید؟
می گویند خداوند داستان ابلیس را تعریف کرد تا بدانی که نمی شود به عبادتت، به تقربت، به جایگاهت اطمینان کنی. خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است.

یوسف طهرانی
۰۴خرداد


دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا به ابد شنیده خواهد شد
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد
چه سیبهای قشنگی
حیات نشئه تنهایی است
و میزبان پرسید
قشنگ یعنی چه ؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق

یوسف طهرانی
۰۴خرداد


شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!

یوسف طهرانی

هدايت به بالاي

اسکرول بار