چقدر خوبه که همیشه دیدمون به اطراف و اتفاقاتی که رخ میده مثبت باشه مخصوصا در رابطه با انسان ها
ممکنه تو روز با خیلی ها رفت و آمد داشته باشیم یا به طور اتفاقی تو مترو و اتوبوس آدم هایی رو ببینیم که دچار مشکلات خاص خودشون هستند
نقص عضو ، نابینا ، ناشنوا ،معلولیت جسمی و روحی ، کودکان بیش فعال و ....اما نگاه ما به این افراد به چه صورت هست ؟؟
اول که باید شاکر خدا باشیم به خاطر سلامتی و سالم بودن و رفاهی که داریم
دوم این که اگر بخواهیم این آدم ها رو توصیف کنیم چه جیزی میگیم ؟ آیا فقط و تنها فقط مشکلات و عیب های اونارو میبینیم و توصیف میکنیم؟؟
اگر 20 نکته مثبت داشته باشند با یک نکته منفی از بین خواهد رفت؟؟؟
این داستان رو بخونید تا بیشتر متوجه منظورم بشید....
یکی از استادهای دانشگاه تعریف میکرد…
چندین سال پیش برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم.
سه چهار ماه از آغاز سال تحصیلی گذشته بود
که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروههای پنج شش نفری با
برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست روی نیمکت کناری مینشست و نامش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو به ببینه، ظاهراً برنامه دست یکی از دانشجوها به نام فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم کیو میگی!
گفت همون پسر خوشتیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!
گفتم نمیدونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف و کفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش کی بود!
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه…
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر.
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگیهای منفی و نقصها چشمپوشی کنه…
چقدر خوبه نگاه مثبت
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم…
چقدر عالی میشه اگه ویژگیهای مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقصهاشون چشمپوشی کنیم.