روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدن بهر چه بود؟
به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدن بهر چه بود؟
به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم
خواص مجالس ذکر مصائب امام حسین علیه السّلام
کسانی که در مجالس ذکر او شرکت میکنند به خوبی حال و هوای آنجا را درک
کرده و ارتباط معنوی عمیقی با حضرتش برقرار میسازند، اما بر طبق احادیث و
روایات متعدد مجالس آن حضرت دارای ویژگیهایی است:
1- هر کس
بنشیند در مجالسی که در آن به امر ائمه علیهم السّلام پرداخته شده و ذکر
مصائب آنان است دل او نمیمیرد در آن روزی که دلها میمیرند. (1)
2- اینگونه مجالس محبوب خدا، رسول او و ائمه علیهم السلام میباشد.(2)
3- نَفَس فرد عزادار در آن مجلس تسبیح خداوند است.(3)
4- این مجالس محل نَظَر حضرت امام حسین علیه السّلام است. زیرا آن جناب در
عرش است و از آنجا به سوی سرزمین کربلا و زوّار و گریهکنندگان خود نظاره
میکنند. (4)
5- ملائکه مقرب خداوند درآن مجلسی حاضر می شوند.
6- مجلس عزای امام حسین علیه السّلام هر جا بر پا شود آنجا قبه و بارگاه اوست .
7- معراج گریهکنندگان است زیرا که محل نزول صلوات و رحمت الهی و غفران ذنوب و ... است.
8- این مجالس از دیگر مجالس اشرف و افضل است.(5)
منابع:
1- بحارالانوار /278/44، امالی صدوق مجلسی 17 ص68
2- بحارالانوار /282/42، قرب الاسناد ص) 18
3- بحارالانوار /278/44، امالی صدوق ، مجلس 17، ص 68
4- بحارالانوار /292/44، کامل الزیارات باب 32ص103
5- ترجمه خصائص الحسینیه ، ص 256
ارزش هر قطره اشک در سوگ امام حسین علیه السلام
قطرهای از آن اگر در جنهم بیفتد آتش و حرارت آن را خاموش میکند.
ملائکه خود آن اشکها را گرفته و در شیشهای ضبط میکنند. (1)
برای هر عملی ثواب محدودی است جز ثواب آن اشک که اجر آن محدودیتی و یا اتمامی ندارد.
چشم گریان در عزای امام حسین علیه السّلام
اگر
اشک بر امام حسین علیه السّلام دارای این همه اعتبارست یقینا چشمی که در
عزای او گریان باشد نیز خواص و ویژگیهای مربوط به خود را دارد.
هر که در مرثیه حسین (علیه السّلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را بیامرزد و بهشت را برای او واجب میگرداند.
در کتاب «در الیمین» در تفسیر این آیه مبارکه از قرآن کریم «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم» می فرماید: خلاصه معنی چنان است که آدم (ع) در ساق عرش کلمه چند نگریست، جبرئیل او را بیاموخت که بدان کلمات که اسماء پیغمبر و آل پیغمبر بود پناهنده شود و بدین گونه سخن کند: «قال: یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن و الحسین و منک الاحسان».
خدا را بدین کلمات سوگند داد، چون به نام حسین(ع) رسید آتش از قلبش برانگیخت و آب از چشمش بریخت. گفت: ای جبرئیل، چه شد که در ذکر پنجم قلب من بشکافت و اشک من جاری شد؟ جبرئیل گفت: این فرزند تو به مصیبتی بزرگ مبتلا شود که همه مصیبتها در نزد او کوچک باشد.
گفت آن چه مصیبتی است؟
گفت: کشته می شود در حالتی که تشنه باشد و بی کس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ای آدم، اگر او را ببینی در حالتی که می گوید: «وا عطشاه وا قله ناصراه» تا گاهی که از تشنگی چشمش چنان تاریک می شود که آسمان را نتواند دید و هیچ کس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ . پس، او را میکشند چنانکه گوسفند را از قفا سر میبرند، و احمال و اثقال او را دشمنان او به نهب و غارت می برند و سر او و اصحاب او را بر سنان – نیزهها – می کنند و در شهرها می گردانند و اهلبیت او را اسیر می گیرند. و این صورتی است که از پیش به علم خداوند واحد برگذشته است.
متن عربی :یقتل عطشاناً غریباً وحیداً فریداً، لیس له ناصر ولا معین و لو تراه یا آدم و هو یقول وا عطشاه وا قله ناصراه حتی یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان فلم یجبه احد الا بالسیوف و شرب الحتوف، فیذبح ذبح الشاه من قفاه و ینهب رحله اعدائه و تشهر رؤسهم، هو و انصاره فی البلدان و معهم النسوان، کذالک سبق فی علم الواحد المنان.
چون این سخن به پایان رفت، آدم و جبرئیل چون زنانی بچه مرده، گریستند…
منبع: ناسخ التواریخ، ج ۱، ص ۲۷۵
قلب ها دریچه نفوذند
آنکه صادقانه نفوذ کند پایدارترین مهمان است
امام علی (ع)
دانشمندی آزمایش جالبی انجام داد.آکواریوم را توسط یک شیشه به دو بخش تقسیم کرد و دو عدد ماهی را یکی در سمت راست و دیگری را در سمت چپ انداخت در حالی که ماهی کوچکتر غذای مورد علاقه البته تنها غذای ماهی بزرگ تر بود.دانشمند به ماهی بزرگ تر فقط از آن ماهی کوچک می داد.اما ماهی بزرگ تر بارها و بارها برای شکار ماهی کوچک تر به آن طرف آکواریوم حمله می برد و با صفحه شیشه بر خورد می کرد همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد.
پس از مدتی،ماهی بزرگ تر دست از حمله و یورش برداشت و باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم امری محال است.سپس دانشمند شیشه ی میان این دو ماهی را برداشت اما ماهی بزرگ تر دیگر هیچگاه به سمت ماهی کوچک تر نمی رفت زیرا می دانست که با دیوار شیشه ای برخورد می کند.
در حقیقت دیواری در ذهنش ساخته بود که هیچگاه فرو نریخت.دیواری که از دیوار واقعی سخت تر وبلند تر بود و آن دیوار بلند،دیوار باور خود بود.
این قضیه شاید بارها در زندگی برای ما پیش آمده است که در باورمان مسائل زندگی را،غول بسیار ترسناک و درنده فرض می کنیم و از رویارویی با مشکلات و مسائل زندگی شونه خالی می کنیم و دنبال راهی برای فرار هستیم تا حل مسئله.
اما بالاخره زمانی باید این مسائل را حل کنیم.نکته این جاست که ذهن ما نسبت به مسائل پیرامون،چگونه عکس العمل نشان می دهد.منظورم این است که ما چقدر خود را باور داریم ؟ چقدر به آن ها (باورها)اهمیت می دهیم ؟ آیا باورهای خود را گسترش داده ایم ؟ آیا به باورهای خود ایمان داریم یا فقط یک جمله بیش نیست؟آیا از این باورها می توانیم در سختی ها استفاده کنیم ؟
چه زیبا می فرماید امیرمومنان علی ابن ابی طالب(ع):
چون سختی ها به نهایت رسد ، گشایش پدید آید و آن هنگام که حلقه های بلا تنگ گردد ، آسایش فرا رسد.((نهج البلاغه.حکمت 351))
روزی از عاشقی پرسیدند که عشق چند حرف داره
او در پاسخ گفت : چهار حرف
همه به او خندیدند اما او با تعجب زیر لب گفت :
مگه حسین چند حرف داره
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین