زندگی یعنی یک حباب ...

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

زندگی یعنی یک حباب ...
دانلود موسیقی انتخابی ادمین


آخرین نظرات
  • ۱۶ خرداد ۹۵، ۱۸:۳۶ - گروه فرهنگی صبح امید
    عالی

اوقات شرعی


۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

۱۹اسفند



من به آمار زمین مشکوکم تو چطور؟

اگر این سطح پر از آدمهاست

پس چرا این همه دلها تنهاست؟

بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست

یوسف طهرانی
۲۲بهمن


ای دل شکایت​ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی​ترسی مگر از یار بی​زنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیده​ای شب تا سحر آن ناله​های زار من

یوسف طهرانی
۱۶دی


میشود ترمه بپوشی و دلم را ببری
کل احساس مرا یکسره یغما ببری

یوسف طهرانی
۱۳دی
یوسف طهرانی
۰۸خرداد



به نام رب مهدی لب گشایم

سرود غیبتش را می سرایم

سخن از غربت مهدی زهراست

سخن از بی وفایی من و ماست

 چه عجب ...



 همه با سلام آغاز میکنند ولی انگار آغاز آشنایی ما با خداحافظ بوده است.حتی یک لحظه قبل از رفتنت را در یاد هیچ کس نیست ...
 نمی دانم !!
نمی دانم وقتی زمان می گذرد سهمم از بی تو بودن بیشتر می شود یا به تو نزدیک تر می شوم؟ خدا کند به اندازه یک سلام وقت بماند !!!!!
کاش میشد ببینمت ...

عصر یک جمعه دلگیر  دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است

چرا آب به گلدان نرسیده است

چرا لحظه ی باران نرسیده است

به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است

به ایمان نرسیده است وهنوزم که هنوز است

غم عشق به پایان نرسیده است
یوسف طهرانی
۰۶خرداد




نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
یوسف طهرانی
۰۴خرداد


شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!

یوسف طهرانی
۲۶تیر

در ایام شب قدر هستیم و همه با ارزش والای آن آشنا هستیم.مختصر توضیحی از این شب های عزیز رو براتون میذارم.

التماس دعا



معانی قدر

برای «قدر» معانی چندی ذکر شده است که می‌تواند وجه تسمیه شب قدر باشد که از میان این معانی، معنی اول از همه مناسب‌تر و معروف‌تر استقدر به معنای اندازه و مقدار است. همانطور که در قرآن کریم آمده است«قَد جَعَل الله لِکلِّ شَیء قَدرا» ؛خداوند برای هر چیزی اندازه‌ای تعیین کرده است.( طلاق، آیه 3)

آنچه از روایات و آیات برمی‌آید این است که شب قدر را از این رو قدر نامند که جمیع مقدرات بندگان در تمام سال در آن شب تعیین می‌شود. همچنین خداوند می‌فرماید«إنّا أنزلناه فی لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین فیها یفرق کل امر حکیم» ،ما قرآن را در شبی پربرکت نازل کردیم. ما همواره انذار کننده بودیم. در آن شب که هر امری بر اساس حکمت خداوندی تدبیر، تعیین و جدا می‌گردد. دخان، آیه 3 و 4

مطابق این معنا شب قدر مختص به یک شب در یک سال مشخص نیست، بلکه در هر سال شب قدری وجود داردشب قدر یعنی شب بزرگ و با عظمت؛ در قرآن کریم قدر به معنی منزلت و بزرگی خدا است.

یوسف طهرانی
۱۶بهمن



یک شبی مجنون نمازش را شکست
بــی وضــــو در کوچـــه لیلا نشســـت
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فــــارغ از جـــام الــستــش کــــرده بــــود
ســجـده ای زد بـــر لــــب درگــاه او
پــــُر ز لـــیلــا شـــــد دل پـــــر آه او
گـــفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بــــر صلیب عـــشق دارم کرده ای
جـــــام لیلا را به دسـتـم داده ای
وندر این بازی شــکستم داده ای

یوسف طهرانی
۰۵دی

پیش از اینها فکر می‌کردم خدا
خانه‌ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه‌ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا

پایه‌های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه ، برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان

یوسف طهرانی

هدايت به بالاي

اسکرول بار